فرشته وجودم : رها

تولد - قسمت دوم

          امسال اولین عیدی بود که تو رو کنار خودمون داشتیم مراسم سال تحویل رو هم برای اولین سال توی خونه خودمون برگزار کردیم. دایی محمد 10 ساله هم پیش ما بود و تو هم پیش ما بودی. خیلی خوشحاااااااااااااالم و خیلی دعا کردم برای همه و زندگی شیرین خودمون. راستی اینم هفت سین امسالم که به علت ترس از کوچولوهای شیطون تو کتابخونه گذاشتم. این هنریه که هر سال با ایده های جدید مامانت از خودش در میکنه و مورد استقبال همه قرار میگیره. خلاصه سال خیلی خوبی بود . بابابزرگ و مامان بزرگا امسال برای شمااااااا هم که هنوز بدنیا نیومدی عیدی دادن . راستی دایی محمد هم به شما عیدی داد گفت نگه دار سال دیگه بهش ب...
30 فروردين 1391

تولد - قسمت اول

سلام عزیز دلم. سلام فرشته وجود من. سلام تمام هستی من. سلام دختر گلم. خدایا همیشه و همیشه بخاطر این الطافت ازت سپاسگزارم و اینبار به خاطر این لطف و مهربانی که در حق ما کردی تا آخر عمر مدیون و سپاسگزارتم. بخاطر وجود نازنینی که تو دلم جا دادی و به ما لیاقت پدر و مادر بودن رو دادی. خیلی خوشحالم هر وقت یادآوری میکنم اشک شوق تو چشمام جمع میشه. خداجونم دوستت داریم. الان که شروع کردم به نوشتن اواسط ماه 8 بارداریم و دارم واسه دیدن شما لحظه شماری میکنم. مامان جون، من و بابای گلت در تاریخ 17/5/1385 به عقد همدیگه در اومدیم . بابات پسر معلم دوم دبستانم یعنی خانم مقدم هست و این آشنایی باعث خواستگاری و بقیه مسائل شد.   و سال...
25 فروردين 1391
1